Sunday, October 7, 2007

بمان


هنوز فرصت راز و نياز با نگاهت هست
بگذار بگويم كه هنوز از تو سرشارم
هنوز با توأم، بمان
نگو كه مي روي
نگو كه بروم
بگو كه مي ماني
بگو كه بمانم
هنوز با توأم
بمان
و از لحظه وداع نگو
قسم به عشقمان كه تا ابد
وفادارم

من تو را می خواهم


هر لحظه هر كجانگاهم تو را جستجو مي كند
ثانيه ها را براي ديدن تو مي شمارم
قلب من در كنار قلب تو مي تپد
روح من تو را صدامي زند
من تو را مي خواهم

می نویسم از تو


مينويسم از تواز تو اي شادترين اي تازه ترين نغمه عشق
تو که سرسبزترين منظره اي
تو که سرشار ترين عاطفه اي
تو که سنگ صبورم بودي
در تمام لحظاتي که خدا شاهد غم و اندوهم بود
...به تو مي انديشم ،به تو مي بالم
و از تو ميگيرم هر چه انگيزه ،درونم دارم
من شباهنگام آن دم که تو را نزد خود ميبينم
بهترين آرامش برترين خواهش و احساس و نياز
در دلم مي جوشد
روزها ميگذردعشق ما رو به خدايي شدن است
رو به برتر شدن از هر حسي که در اين عالم خاکي پيداست


نگاهم کن عشق من نگاهم کن



زخمي است دلم
دستانِ مرهمت را بر زخم هايم بگذار
نگاهت را به نگاهم بدوز
دلت را به دلم بسپار
بگذار لحظه اي ديگر بپايم و آنگاه، بدرود
آخرين لحظه را
مي خواهم در نگاهِ تو باشم
و در دلِ درياييِ چشمانِ تو بميرم
نگاهم كن، عشقِ من
نگاهم كن

نیایش



تو را که می خوانم گویی

هر ذره ازوجودم شعری است بی تاب

از خواستن از انتظار

از شوق

اری می خواهم ازارزو بگویم

و از امید

می خواهم هر مصرعم اینه ای باشد صاف

رو به باغ احساس

و واژه هایم هریک دفتر شعری باشد

که در آن

غزل غزل تو را بسرایم

مهربان

تنها تو را

تو فقط بمان



میان راه حضور سبز تو حاشیه های خاکستری را پوشاند
و من سپید تر از هر روز به آبی قلب تو پناه بردم

با تو که همسفرم از کوره راه ها باکی نیست
که تو تمام سهم من از زندگی هستی
دستهایم را رها نکن
من به اشتیاق تو پا به جاده گزاشتم
بمان
تا نترسم از هجوم گرگهای زمانه ام

با تو مقصد همین جاست
و رفتن بهانه ای برای با تو بودن

همسفر
برای این کوچ توشه ی یک عمر را ساز کرده ام

تو
فقط
بمان

من یخ زده ام


نزديک بيافاصله ات را کم کن
وانگاه به سمت من سرت را خم کن
مي بيني که چقدر يخ زده ام
با آتش بوسه ات کمي گرمم کن

مرا از یادنبر




گـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل
سرخی برایت آورده ام
که بر پلهای بیرنگ تنهائیم افتاده بود
مرا؟
از یاد نبر
من


خاطره چیدن گل سرخـــــــــــــــــــــــــــــــــم



عشق کاغذی

افسانه ای شده دیدارت
دل تنگ شده
کاش لحظه ی رسیدن می رسید